هنوز...

 

بعد از سه سال وصله ی ذهن منی هنوز

با هر نفس دلیل غزل گفتنی هنوز

 

مانند یک ستاره ی قطبی در اوج شب

در آسمان زندگی ام روشنی هنوز

 

تو مثل داغ کهنه ی یک اشک شب نما

در چشمهای منتظر یک زنی هنوز

 

من محو چشمهای توام ای عزیز مصر

اما تو محو بستر پیراهنی هنوز

 

از پشت شیشه ی دلت تو را لمس می کنم

من با امید اینکه شبی بشکنی هنوز

 

از پشت شیشه های خیالم قدم زنان

می آیم و تو سخت تر از آهنی هنوز

 

من از کسی گلایه ندارم ولی هنوز

یک ذره از خیال تو در من نمرده است

نظرات 1 + ارسال نظر
مجید چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:36 ب.ظ http://cafepatogh.ir

سلام.زهرا-من مجید عرب پور هستم.اگر یادتون باشه توی کوهبنان درس میخوندم.وبلاگ قشنگی داری.انشاا...در تمام مراحل زندگی موفق باشی-بای

سلام ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد